نام و نام خانوادگی:
عباس علیزاده (موحد)
زندگینامه:
از پیشینه و گذشته او اطلاعی در دست نیست.
مسئولیتها:
بازجوی ارشد اداره اطلاعات ساری در امور بهائیان
موارد نقض حقوق بشر:
عباس علیزاده، با نام مستعار موحد، به عنوان مسئول پروندههای بهاییان در اداره اطلاعات ساری، نقش موثری در آزار و اذیت بهاییان به دلیل عقیده مذهبیشان داشته است که شامل بازداشتهای خودسرانه، نقض حقوق بازداشتشدگان بهایی و نیز تخریب گورستان بهاییان ساری میشود.
نمونههایی از اقدامات غیر قانونی عباس علیزاده در نقض حقوق بهائیان بازداشتشده در پی میآید:
-کیانوش ایقانی، از بستگان فواد نعیمی، شهروند بهائی ساکن ساری، در مصاحبهای با صدای آمریکا به نقش فردی به نام موحد (عباس علیزاده) و اقدامات غیر قانونی و فرا قانونی او در پرونده شوهر خواهر خود اشاره میکند: بازداشت غیرقانونی فواد نعیمی به مدت ۵۸ روز در بازداشتگاه اطلاعات ساری بدون تفهیم اتهام و حق دسترسی به وکیل، مجددا سه روز بازداشت غیر قانونی قبل از صدور حکم تجدید نظر ایشان، انتقال غیر قانونی ایشان در طول مدت حکم بازداشت از زندان عمومی به بازداشتگاه وزارت اطلاعات بدون امکان تماس با خانواده یا دسترسی به وکیل از اقدامات غیر قانونی در پرونده اوست.
-سها زمانی که یک بار در سال ۱۳۸۷ و بار دیگر در سال ۱۳۸۸ دستگیر شده است در مصاحبه با عدالت برای ایران چنین شهادت میدهد: «…یکی از بازجوها شروع کرد به حرف زدن، که من موحد هستم، حتما اسمم را زیاد شنیدهای. که البته لقبش موحد بود، اسمش عباس علیزاده بود، همه فکر میکردند او میرود خانههایشان، چون بازجوی ساری او بود….[به من گفت] اسمت را بگو و من اسم و فامیلم را گفتم. اولش که چشمبندم روی چشمم بود، شروع کرد در مورد دیانت بهایی صحبت کرد و فحش و بد و بیراه به اعتقاداتم…. آزار اعتقادی بود. بالاخره اینها اعتقاد من بود، بیست سال به این موضوع اعتقاد داشتم. برایم مقدس بود اینها، اینهایی که بهشان توهین میکرد، برایم مقدس بود. خیلی بهم بر میخورد که چرا اینطوری میگفت…»
-در بعد از ظهر ۲۷ آبانماه ۱۳۸۷ ماموران اداره اطلاعات، بدون اطلاع قبلی و بدون نشان دادن حکم بازرسی، وارد منزل مسعود عطائیان شدند و بعد از چند ساعت تفتیش و جستجوی منزل و توهین و بیاحترامی به متون مذهبی، او را با خود به اداره اطلاعات میبرند.تا بیش از دو ماه از دستگیری ایشان اعضای خانواده ایشان از علت دستگیری و وضعیت پرونده ایشان مطلع نبودند. در پیگیری خانواده مسعود عطائیان از وضعیت پرونده ایشان در ملاقات با رئیس اداره اطلاعات قائمشهر، وی به آنها میگوید کاملا مطیع دستورات ”موحد“ میباشد.
– فاران خوان یغما، شهروند بهائی ساکن ساری، از سوی ماموران وزارت اطلاعات بدون داشتن حکم قضایی دستگیر شد و همزمان وسایل شخصی و کامپیوتر وی نیز به دنبال تفتیش غیر قانونی منزل ضبط شد. پدر وی نیز در محل بازداشت مورد ضرب و شتم مامورین قرار گرفت.
– یکم بهمنماه سال ۹۰ شش تن از ماموران اداره اطلاعات شهرستان ساری پس از شکستن در ورودی منزل عنایتالله سنایی، نویسنده و شاعر بهایی، وارد منزل او شدند. با توجه به اینکه عنایتالله سنایی در منزل نبود نتوانستند او را دستگیر کنند. پس از رویت حکم معلوم شد که تاریخ حکم صادره که مربوط به تفتیش محل “مخفیگاه متهم” و دستگیری وی بود، منقضی شده و اصلاحیه آن متنی دستنویس است که هیچ وجاهت قانونی ندارد. ماموران اطلاعات با هتاکی فراوان نسبت به حاضران در منزل و تهدید ایشان به ضرب و شتم و توهین به اعتقادات بهائی به تفتیش منزل ایشان پرداختند.
– در چهارم اردیبهشت ۱۳۹۰، شخصی که خود را بازجوی اطلاعات ساری معرف میکند، با منزل وجیهالله میرزاگلپور، شهروند بهایی ساکن روستای صفرآباد ساری، تماس میگیرد و از وی میخواهد که خود را تا ساعت ۱۱ صبح به ستاد خبری اداره اطلاعات این شهرستان معرفی نماید. وجیهالله میرزاگلپور، شهروند بهایی ۷۱ ساله که از بیماری قلبی رنج میبرد، از مامور اطلاعات درخواست میکند که به جهت مراجعه ایشان احضاریه کتبی صادر نمایند. مامورین اطلاعات چند ساعت پس از این تماس به همراه احضاریه به منزل ایشان مراجعه میکنند و از وی درخواست مینمایند که صبح روز بعد خود را به ستاد خبری معرفی نماید.
– سارا محبوبی، دانشجوی بهایی محروم از تحصیل، در بامداد بیست فروردینماه ۱۳۹۰ برای بار دوم توسط مامورین اطلاعات این شهرستان دستگیر شد و خانهاش مورد هجوم و بازرسی قرار گرفته است. مامورین امنیتی ساری، پس از ضبط کتب، دستنوشتهها، سیدیها و کیس کامپیوتری وی، اقدام به دستگیری وی نمودند. این شهروند بهایی پس از دستگیری به بازداشتگاه اطلاعات ساری منتقل شده است.
– مسعود عطائیان در تاریخ ۲۷ آبان ماه ۱۳۸۷ در خانه خود در قائمشهر توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت شد. نیروهای امنیتی خانه عطائیان را تفتیش کردند، تصاویر مذهبی را پاره کردند، کتابهای مذهبی و اسناد مربوط به کار و کامپیوتر شخصیاش را مصادره کردند. عطائیان تاکنون اجازه ملاقات با وکیل خود نداشته و فقط یک تماس کوتاه با خانواده برقرار کرده است.
– سهیلا مطلبی در اول آذرماه ۱۳۸۷ در خانه خود در ساری توسط مامورین وزارت اطلاعات بازداشت شد. آنها بدون ارائه احضاریه و دستور بازرسی، خانه او را تفتیش و اسناد و کتابهای مذهبی او را با خود بردند. سهیلا مطلبی در اداره اطلاعات ساری در بازداشت بوده است و بیش از بیست و دو روز با خانواده خود تماس نداشته است.
گورستان ماهفروجک :
ژیلا رضایی، که در سالهای ۱۳۸۶تا ۱۳۸۸ جزء مسئولان جامعه بهایی ساری بوده است در شهادتش نزد عدالت برای ایران در باره موحد (عباس علیزاده) میگوید:
«[من به عنوان یکی از مسئولان جامعه بهائیان ساری] دائم درگیر بودم با اداره اطلاعات. موحد نامی است در ساری که مسئول اطلاعات ساری است و واقعا هم بهاییها را اذیت میکند. کاری که میکرد یکیش این بود که میگفت شما بهاییها ناموس ندارید. اصلا خواهر و برادر نمیشناسید… بالشخصه باهاش درگیر بودم، ولی او سالهاست که آنجاست. … یعنی بر اساس مسئولیتی که در وزارت اطلاعات بین خودشان تقسیم میکنند. موحد سالهاست که بهاییان را به شکلهای مختلف اذیت و آزار میکند. الان فکر کنم نزدیک بیست سال است در ساری این کار را میکند… تنفری از بهاییها دارد که من در کمتر کسی این همه انزجار را دیدهام. حتی با خودش که صحبت میکردم، میگفت اگر به من بگویند با شما کینه و دشمنی نداشته باشیم، من ترجیح میدهم بمیرم آن روز و زنده نباشم. یعنی اینقدر متنفر است از بهاییها.»
او در باره نقش عباس علیزاده (موحد) در پرونده گورستان ماهفروجک بهاییان به عدالت برای ایران چنین شهادت میدهد:
«قبرستان بهاییها در ساری در یکی از روستاهای نزدیک ساری است، به اسم ماهفروجک. من از هشتاد و شش تا هشتاد وهشت جزء مسئولان جامعه بهایی ساری بودم… چون ما آن زمان مسئول جامعه بودیم موحد آن زمان ما را خواست و به ما گفت که دلیل ندارد قبرستان شما اینقدر بزرگ باشد. گفت وسطش را دیوار کنید، نباید قبرستانتان بزرگ باشد…. او بارها ما را خواست و تهدید کرد که تاوان سنگینی را پس میدهید. اگر من نماینده اطلاعاتم، به شما میگویم که این قبرستان را وسطش را دیوار کنید. نه گفتن به من به این راحتی نیست و تاوان سنگینی پس میدهید. به خود من به شخصه گفت ما دیگر یاد گرفتهایم با شما بهاییها چطور برخورد کنیم. به جای این که بیاییم شما را دستگیر کنیم و بعدش مجبور شویم این همه به سازمانهای مختلف جواب پس بدهیم، همینطور عادی که داری میروی، میبینی یک ماشین بهت زد، یا دخترت که توی خیابان دارد میرود میبیند که یکی اسید رویش ریخت. ما هم غصه دار و ناراحت میشویم که چرا همچین اتفاقی افتاد و دیگر هم مجبور نیستیم به سازمانهای مختلف و جوامع بینالمللی جواب بدهیم. کافی است از یکی از کسانی که فدایی انقلاب هستند، بخواهیم که خدمت انقلابی بکنند. خب ما هم خیلی غصه میخوریم که همچین اتفاقی برای تو بیفتد. این چیزی بود که خودش به شخصه به من گفته بود. به دفعات ما را خواست برای قضیه قبرستان. گفت این حرف آخرتان است؟ گفتم ما نمیتوانیم. زمین که ارث پدریمان نیست که بیاییم بگوییم مال شما یا مال کس دیگری. قبرستان است و سالها قبرستان بوده و نمیتوانیم کاری بکنیم. جواب ما نه است. یکی از همین اعضای خادمین آقایی بود به اسم فواد نعیمی. از قبل حکم داشت ولی هنوز اجرای احکام نرفته بود. به او گفت تو فردا زندانی میشوی. به طور غیرقانونی او را دستگیر کرد و برد زندان….در ظاهر، اداره کشاورزی از ما شکایت کرد. ما را محکوم کردند به جریمه نقدی به اتهام تغییر کاربری. در مورد زمینی که الان صد سال است قبرستان است و هیچ وقت زمین کشاورزی نبوده، ما محکوم شدیم که به صورت غیر قانونی زمین کشاورزی را تبدیل کردهایم به قبرستان. البته همان روز وکیلی که از اداره کشاورزی آمده بود گفت اطلاعات پشت این جریان است و ما را مجبور کرده این کار را بکنیم. من مامورم. خودم هم دوست ندارم این کار را بکنم، ولی مجبورم و وکیل اداره کشاورزی هستم، این را از من نبینید…»
براساس رای قاضی آهنگر، رییس شعبه ۱۰۴ دادگاه عمومی (جزایی) ساری، در رسیدگی به شکایت مدیریت جهاد کشاورزی ساری مبنی بر تغییر غیر مجاز کاربری اراضی زراعی و باغها، صادره در ۱۳۸۸/۱/۲۵، ژیلا رضایی و سه تن دیگر از مدیران جامعه بهایی ساری محکوم به تخریب بناهای گورستان بهاییان ساری و پرداخت سه میلیون ریال جزای نقدی شدند (تصویر زیر).
ژیلارضایی در بخشی از شهادت خود به عدالت برای ایران درنهایت در مورد اجرای رای قطعی میگوید: «…۵۰۰ هزار تومان به جرم تغییر کاربری جریمه شدیم. در اون بخش از زمین که این ها [اطلاعات] روش تاکید میکردند حق دفن وجود ندارد…»
اسناد و مدارک:
*آخرین بهروزرسانی: ۲۳ خرداد ۱۳۹۷*