ایران وایر: همزمان با روز جهانی زن و هفتمین سالگرد بازداشت زینب جلالیان٬ فعال کرد سازمان بینالمللی «جبران» به همراه «عدالت برای ایران» با ثبت شکایتی در گروه کاری “بازداشتهای خودسرانه” سازمان ملل٬ از این گروه خواستند که به لغو حکم این زندانی سیاسی رای دهند. جلالیان تنها زندانی سیاسی در ایران است که به حبس ابد محکوم شده و همینک در زندان «خوی» نگهداری میشود.
«عدالت برای ایران» دربارهی این شکایتنامه مینویسد: «این شکایت نامه حاوی مستندات، شواهد و مدارک غیرقابل انکاری است که نشان میدهد زینب جلالیان طی یک محاکمه غیرمنصفانه به حبس ابد محکوم شده و پس از بازداشت و در روند دادرسی بارها به شدت شکنجه شده است. کوبیدن سر به دیوار به نحوی که موجب شکستگی پیشانی و تورم چشمها شد، زدن کابل به کف پا، بازجویی با چشمبند و دستبند و پابند، در حالی که دستها و پاهای وی به هم زنجیر شده بود و تهدید به تجاوز بخشی از این شکنجهها است».
زینب جلالیان در ۲۰ اسفند ماه سال ۸۶ در جاده کرمانشاه به سنندج از سوی نیروهای امنیتی ادارهی اطلاعات این استان بازداشت و در آذر ماه سال ۸۷ توسط قاضی مرادی٬ رییس شعبه اول دادگاه انقلاب کرمانشاه به اتهامهای «اقدام مسلحانه علیه جمهوری اسلامی٬ عضویت در پژاک٬ حمل و نگهداری سلاح غیرمجاز و تجهیزات نظامی و فعالیت تبلیغی به نفع گروههای مخالف نظام» به اعدام محکوم شد. این حکم مورد تایید قاضی علیمحمد روشنی٬ رییش شعبه ۴ دادگاه تجدیدنظر کرمانشاه نیز قرار گرفت. در آذر ماه سال جاری اما به وکلای این زندانی سیاسی خبر دادند که حکم وی توسط دیوان عالی کشور با «عفو» رهبری به حبس ابد تغییر پیدا کرده است.
این زندانی سیاسی که مدت ۷ سال است که بدون مرخصی در زندان به سر میبرد از بیماریهای بسیاری در رنج است که به گفتهی خانوادهاش این بیماریها در پی شکنجههایی که این زندانی تحمل کرده٬ پیش آمده. جلالیان به ناخنک چشم مبتلاست و هر دو چشمش در نتیجهی عدم رسیدگی و درمان قدرت دیدن دور را از دست دادهاند. او همچنین طی این سالها به عفونت شدید روده٬ خونریزی داخلی و ناراحتیهای کلیوی نیز مبتلا شده و نیاز به درمان فوری دارد. خانوادهی وی معتقدند که خونریزیهای این زندانی در اثر ضرباتیست که در بازداشتگاه کرمانشاه به شکم وی وارد شده است.
زدن کابل به کف پا٬ بازجویی با چشمبند٬ دستبند و پابند٬ شلاق و تهدید به تجاوز از جمله شکنجههاییست که طی ۷ سال گذشته این زندانی سیاسی تحمل کرده. او هنگامیکه در بازجوییها مقابل تهدید به تجاوز جنسی اعتراض کرد٬ سرش را به جسمی سخت کوبیدند که موجب شکستگی پیشانیاش شد.
جلالیان دربارهی این شکنجهها نوشته بود: «وقتی کف پاهایم را شلاق زدند٬ مرا به حال بیهوشی به سلول انتقال دادند. در آنجا هم وادارم میکردند که با پاهای مجروح طول راهرو را راه بروم و بعد دوباره میزدند».
در اردیبهشت ماه سال ۹۱ در پی تلاشهای بسیار خانوادهی این زندانی سیاسی٬ او را برای معاینهی چشم به کلینیک «امام رضا» در کرمانشاه منتقل کردند. اگرچه پزشک متخصص عمل جراحی را تجویز کرده بود اما مسوولان زندان از انجام آن سر باز زدند و به خانوادهی جلالیان گفتند که تنها در صورتی اجازهی انجام این عمل داده میشود که در داخل درمانگاه زندان و با هزینهی خانواده باشد. شرطهایی که عملی نبود.
درمان جلالیان اما به شکنجهی او نیز تبدیل شد. او در تماسهایی که با خانوادهاش داشت٬ خبر داد که او را دو بار برای «درمان» به بهداری بردهاند اما دفعهی اول مقاومت این زندانی مقابل تزریق دارویی که نمیدانست چیست٬ باعث شد که به سلولش منتقل شود و در بار دوم نیز به او گفتند بکارتش باید معاینه شود. در نهایت اما آنچه خانوادهی این زندانی از مسوولان شنیدند٬ عدم تمایل جلالیان به درمان بود. درمان بیماریهای جسمی این زندانی به وسیلهای در اختیار مسوولان تبدیل شد که شرطی شود برای درمان چشمهای زینب جلالیان. این شرط اما مانند اتهامهایی که به وی وارد شده از سوی این زندانی سیاسی رد شد.
سازمان عفو بینالملل اما در خرداد ماه سال جاری با انتشار بیانیهای هشدار داد که این زندانی سیاسی در خطر از دست دادن کامل بیناییاش است.
در پی وخامت وضعیت جسمانی جلالیان٬ خانوادهی وی درخواست کردند که فرزندشان به مرخصی بیاید تا چشمهایش را معالجه کنند. این درخواست نیز مانند دیگر خواستههای این زندانی و خانوادهاش با مخالفت مسوولان روبهرو شد. در یکی از بارهایی که پدر وی برای درخواست ملاقات به زندان مراجعه کرده بود٬ به او گفتند: «دخترتان نمیخواهد شما را ببیند». زمانیکه پدر این زندانی سیاسی دلیل عدم تمایل را از فرزندش سوال کرد٬ جواب شنید که اگر ملاقاتی انجام شود «شکنجهام میکنند».
محل نگهداری زینب جلالیان طی این ۷ سال بارها تغییر پیدا کرد؛ از زندان کرمانشاه تا بند ۲۰۹ اوین و زندان خوی.
امیرسالار داوودی٬ وکیل این زندانی مرداد ماه سال جاری در پی یکی از تماسهایی که با موکل خود داشت٬ دربارهی شرایط نگهداری وی در صفحهی فیس بوک خود نوشت: «زینب به من گفت که در سلولی که گنجایش ۳ نفر دارد٬ ۷ نفر نگهداری میشوند. هر دو روز یکبار سلول بازرسی و به هم ریخته میشود. در یکی از این برخوردها ماموران کتاب شاهنامهی وی را پاره کردند. الزام به رعایت حجاب کامل در داخل بند٬ روزی تنها نیم ساعت هواخوری و تعیین سهمیهبندی دو بار استفاده از توالت در روز از جمله محدودیتهاییست که زندانیان این زندان متحمل میشود».
«عدالت برای ایران» موارد «نقض اصل منع بازداشت خودسرانه و دستگیری بدون ارایه حکم٬ نقض حق دسترسی به مشاوره حقوقی و ملاقات با وکیل٬ نقض اصل ممنوعیت شکنجه٬ ممانعت از تماس و ملاقات با خانواده٬ نقش حقوق زندانی برای دسترسی به خدمات بهداشتی و درمانی و همچنین نقض اصول دادرسی منصفانه» را از جمله موارد نقض حقوق بشر در پروندهی این زندانی سیاسی دانسته است.
این سازمان حقوق بشری همچنین «ماموران و بازجویان بازداشتگاههای اطلاعات کرمانشاه٬ ماموران بند زنان کانون اصلاح و تربیت کرمانشاه٬ بند ۲۰۹ اوین٬ زندان دیزلآباد کرمانشاه و زندان خوی» را مسوول «شکنجه»ی وی و محرومیتاش از «امکانات اولیه زندگی در داخل زندانها» دانسته که «باید پاسخگو باشند».
این زندانی سیاسی ۳۲ ساله که قرار است تا ابد در زندان باشد در روستای دیم قشلاق٬ از توابع ماکو زندگی میکرد که به دلیل نبود امکانات لازم از تحصیل دور ماند. او به همراه خواهرش «دنیز» در سال ۱۳۷۹ به کردستان عراق رفت تا بتواند تحصیل کند و به فعالیت سیاسی و اجتماعی حول زنان بپردازد. او ابتدا به عنوان یکی از هواداران حزب کارگران کردستان (پ.ک.ک) به فعالیتهای اجتماعی در راستای حقوق زنان پرداخت و در سال ۱۳۸۳ پس از تاسیس حزب حیات آزاد کردستان٬ جذب پژاک شد و در آموزش و مددکاری برای زنان فعالیت کرد. این زندانی سیاسی به یکی از همبندیهای سابق خود گفته بود که در هیچ فعالیت نظامی و مسلحانه شرکت نداشته٬ هنگام بازداشت سلاح به همراه نداشته و «هرگز مسلح نبوده است».