لقمان و زانیار مرادی، ۲۹ و ۲۲ ساله، در مردادماه ۱۳۸۸ به اتهام ترور پسر امام جمعه شهر کردنشین مریوان و دو نفر دیگر، دستگیر شدند.
براساس شهادت الف نزد عدالت برای ایران، که از نزدیکان این دو زندانی است، ماموران اداره اطلاعات سنندج، پس از اعمال شکنجهای شدید و فشار روانی طاقتفرسا ناشی از تهدید به تجاوز، این دو نفر را مجبور کردهاند که مطالبی را که درباره جزییات مربوط به قتل پسر امام جمعه و دو نفر دیگر آماده کرده بودند به عنوان اقاریر خود دوبارهنویسی کنند و زیر آنها امضا و اثر انگشت خود را بزنند. آنها همچنین مجبور شدند به دروغ بگویند که عضو یکی از گروههای مخالف جمهوری اسلامی (کومهله) هستند. تنها یکی از شکنجههای زانیار مرادی این بوده که به جای صندلی، او را مجبور میکردهاند در زمان بازجویی بر روی بطری نوشابه بنشیند. در نتیجه شکنجههای واردشده، زانیار مرادی از بیماری مجاری ادراری رنج میبرد.
حدود ۴ ماه پس از این، در مهرماه ۱۳۸۹، لقمان و زانیار مرادی را مجددا تحت شکنجه قرار دادند تا آنها را وادار کنند همان نکاتی را که قبلا در اقاریر خود نوشته بودند، در یک جلسه فیلمبرداری، که به احتمال قریب به یقین در همان ساختمان اداره اطلاعات برگزار شده بود، شرکت کنند. پیش از ورود به اتاق فیلمبرداری، بازجو به هر دوی آنها گفته است که چه سوالاتی از آنها پرسیده میشود و چه جوابهایی باید بدهند و پس از آن به طور جداگانه از آنها فیلمبرداری شده است.
پیش از آن، ماموران اطلاعات با تهدید بازداشت اعضای خانواده، لقمان مرادی را وادار کرده بودند که بپذیرد به خود امام جمعه مریوان بگوید پسرش را ترور کرده است. شاهد الف به نقل از لقمان مرادی میگوید: «لقمان میگفت: “برای رفتن پیش امام جمعه، دو سه روز مدام مرا حد(شلاق) زدند و من قبول نکردم. جلو خودم زنگ زدند خانهام و بهشون گفتند حق ندارید از خانه بیرون بروید. بعد به من گفتند اگر آنچه ما میخواهیم جلو امام جمعه نگویی، همه خانوادهات را میآوریم اینجا. ناچارا قبول کردم. رفتیم خانه امام جمعه. نشستیم. بعد امام جمعه گفت که این خانواده آن سه نفری است که کشته شدهاند. من هم گفتم: ما اشتباه کردهایم. این گفتهای بود که اونها از من خواسته بودند.
“هر کاری من کردم مثل یک ربات بودم. گفتند بغل امام جمعه دوربین و همه چیز گذاشتیم، باید آنجا بنشینی و یک میکروفون هم وصل کردند. گفتند این فیلمبرداری برای خودمان است، میماند روی پرونده. من اصلا خبر نداشتم که پخش میشود. کلا چنددقیقهای طول کشید و ما آمدیم بیرون. من فقط به بدبختی خودم و بدبختی اون سه تا خانواده که همه توی یک بازی سیاسی افتاده بودیم فکر میکردم و گریه میکردم…اصلا ما نمیدانستیم که کانالی به اسم پرستیوی وجود دارد. اصلا ما اطلاعی درباره پخش شدن این فیلمها در ماهواره نداشتیم. فقط به ما گفتند این فیلمها را روی یک سیدی ضبط میکنیم و میگذاریم روی پروندهتان“.»
بیشتر بخوانید:
توضیحات در باره روند اعترافگیری اجباری از زانیار و لقمان مرادی