IMG_8144

نام و نام خانوادگی:

علی‌محمد بشارتی جهرمی

زندگینامه:

علی‌محمد بشارتی جهرمی، متولد ۱۳۲۳ شهر جهرم است. او مدرک دکترای روابط بین‌الملل دارد .

مسئولیت‌ها:

ـ عضو ستاد استقبال از روح‌الله خمینی و از اولین بازجویان مخالفان انقلاب اسلامی

ـ عضو اولین شورای فرماندهی و از بنیان‌گذاران سپاه پاسداران در سال ۱۳۵۷

 ـ مسئول اطلاعات و تحقیقات سپاه احتمالا در سال ۱۳۵۸

ـ نماینده دوره اول مجلس شورای اسلامی از سال ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۳

ـ قائم مقام وزیر امور خارجه از سال ۱۳۶۳ تا ۱۳۷۲

 ـ وزیر کشور جمهوری اسلامی از ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۶

 ـ مشاور امنیتی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام از ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۰

  ـ مشاور سیاسی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام از ۱۳۸۰ تا کنون

موارد نقض حقوق بشر:

ـ مشارکت در جنایت‌های گروه قنات

در نخستین ماه‌های پس از انقلاب گروهی به رهبری علی‌محمد بشارتی جهرمی که از موسسان سپاه پاسداران انقلاب بود و حسین آیت‌الهی، امام جمعه این شهر، گروهی را شکل دادند که بعدترها مخالفان سیاسی را می‌ربود و پس از  شکنجه در غسالخانه قبرستان بهشت رضوان در مجاورات امامزاده شازده ابوالفضل، مثله می‌کرد و به قتل می‌رساند و پیکرشان را در چاه‌های قنات‌های زمین‌های کشاورزی جهرم می‌انداخت. این قنات‌ها مدت‌ها بود به دلیل عدم لایروبی خشک شده بود.

گفته می‌شود علاوه بر چندین هوادار سازمان‌های سیاسی مخالف و بهاییان، یک زن تن‌فروش و یک فرد همجنس‌گرا نیز از قربانیان این گروه بودند که بین مردم به گروه قنات معرفی شد بودند. با وجود کشف چند جنازه در قنات‌ها توسط برخی از خانواده‌ها که باعث توقف کار این گروه شد، هنوز به احتمال زیاد بقایای پیکرهای زیاد دیگری در قنات‌های این منطقه وجود دارند.

یکی از قربانیان این گروه یک کارگر جنسی به نام گُلو بود. خانواده‌اش در کوهی نزدیکی جهرم زندگی می‌کردند. آنقدر فقیر بودند که خانه‌ای نداشتند. گروه قنات به دلیل “گناهانش”، به صورت گُلو اسید پاشیدند و کورش کردند. گُلو پسری داشت معروف به ممدگُلو. ممدگُلو دم در خانه می‌نشست و یک تومان و دو تومان از مردان مشتری پول می‌گرفت. بعد کورشدن مادر، به گروه قنات پیوست و یکی از بهترین‌هایشان شد در تکه‌تکه‌بریدن اعضای بدن مخالفان سیاسی و سوراخ‌کردن جمجمه‌هایشان با مته. یک بار دست کرده بود توی جیبش و به چیز لزجی برخورده بود؛ چشم یک قربانی بود که چند روز پیش در آورده و یادش رفته بود که توی جیبش گذاشته است.

میترا لاگر از فعالان سیاسی سابق شهر جهرم، در شهادت خود به مرکز اسناد حقوق بشر ایران د باره این گروه می‌گوید: «زمانی که من در زندان بودم [اوایل تابستان ۱۳۶۰]  پسرخاله‌ام‎  حمید توسط گروه قنات کشته شده بود. آن‌ها ابتدا با چاقو او را زدند و در خیابان رهایش کردند تا بمیرد. بعد مردم به او کمک کردند و او را به بیمارستان رساندند. این گروه قنات آن‌قدر وحشتناک بودند که حتی کسانی که به مجروح کمک می ‌‌کردند را نیز با چاقو می‎‌زدند. بعد از درمان پسرخاله‌‌ام، حمید، بهبود می‌‏یابد و می‌تواند در روز بعد از بیمارستان مرخص شود، اما این گروه دوباره به بیمارستان حمله می‎کند. آن‌ها مسلح بوده و به هر یک از اتاق‌های بیمارستان یورش می‎آورند و بیماران آن را مضروب کرده و حتی یکی از‌ آن‌ها را با اسلحه می ‌کشند. وقتی آن‌ها وارد اتاق پسرخاله‎ام می‎شوند سُرُم را که به دست پسرخاله‎ام وصل بود از دستش در می‎آورند و در چشمش فرو می‎کنند. سپس او را با تختش از بیمارستان خارج می‎کنند. وقتی دکترها به این کار آن‌ها اعتراض می‎کنند آ‌ن‌ها می‎گویند، “شما حق حرف‌زدن ندارید. ما حزب‌الله، ارتش خدا هستیم. .. سه روز بعد نیروهای ژندارمری توانستند جسد حمید را از قنات‌های خارج از شهر پیدا کنند. …. جای شکنجه بر تمام بدن او هویدا بود. اعضای بدن او مثله و تمام بدنش با سیگار سوزانده شده بود. یک چشمش را در آورده بودند و تمام پشتش چاقو چاقو شده بود

صولت شیخ‌نیا، یکی از شاهدان عینی که خود از اهالی جهرم است، در شهادت  خود نزد عدالت برای ایران در همین رابطه گفته است:

…بشارتی نام مشهور دیگری از عوامل جنایت‌های آن سال‌ها است. دختر خواهرش با ما زندان بود. فامیلش یادم نیست. خودش از دایی‌اش می‌گفت. همان موقع یکی از بچه‌های جهرم را تکه تکه کرده بودند، به نام حمید غفوری که جنازه‌اش را به خانواده‌اش تحویل می‌دهند. جنازه را تکه تکه‌اش کرده بودند و ازشان می‌خواهند که در باغچه‌ خانه‌شان چالش کنند. در جریان کشته‌شدن او، بچه‌ خواهر بشارتی گفت که دایی من دست داشت و یکی از عوامل کشتن حمید غفوری بود. می‌گفت که بچه‌ها را توی قنات می‌انداخته…

ابراهیم رحمانیان نیز که اهل جهرم است و از فعالان سیاسی چپ این شهر در آن زمان بود نزد عدالت برای ایران چنین شهادت می‌دهد:

  • آن‌ها را می‌بردند شکنجه می‌کردند. کنار قنات‌ها یک امام‌زاده بود. در قبرستان جایی هست که مرده می‌شورند. آن‌ها را آن‌جا می‌بردند و شکنجه می‌کردند و می‌زدند. بعد سر قنات می‌بردند و تیراندازی می‌کردند. بعد آن‌ها می‌افتادند در قنات. این‌که آن‌ها چه زمانی می‌مردند را کسی نمی‌دانست. مثلاً امشب یکی را می‌زدند، دو شب دیگه یکی دیگر، سه شب دیگر یکی از بچه‌های دیگر را می‌آوردند. مثلاً از بچه‌های مجاهدین و از بچه‌های فدائی اقلیت، آدم‌های عادی، آدم‌های همجنس‌گرا. خیلی افراد. فرق نمی‌کرد. هر کس را این‌ها در دستشان بود که می‌دانستند در این اوضاع باید آنها را از بقیه جدا کنند، این‌ها را می‌آوردند در این قنات می‌انداختند.

به دلیل وجود گروه قنات همه مردم شهر در رعب و وحشت بودند و تا چیزی می‌شد می‌گفتند چیزی نگویید که گروه قنات می‌آید.

یکی از بچه‌های مجاهدین به نام «منوچهر هنری» را گرفته و اول به آن مرده‌شورخانه برده بودند، آن‌جا او را بسته بودند، بعد با دریل سوراخ سوراخش کردند و بعد آوردند او را در قنات انداختند.

منوچهر هنری در زمان قتل، ۱۷ ساله و دانش‌آموز بوده است.

ابراهیم جهرمی می‌گوید:

پدر منوچهر هنری رفت تهران و این‌طرف و آن‌طرف رفت. یکی از قوم و خویش‌هایش از حقوق‌دان‌های شورای نگهبان بود. او را پیدا کرد و خلاصه توانستند هیئتی را به جهرم بفرستند. آن‌ها هم به جهرم آمدند. از آن موقع جلوی این گروه قنات را گرفتند. جنازه منوچهر را هم از قنات بیرون آوردند و دفن کردند. ولی خیلی از جنازه‌ها معلوم نشد چه شد. ما نمی‌دانیم چه شدند فقط می‌دانیم هیچ جنازه‌ای را دست خانواده‌اش نمی‌دادند.

روزنامه “انقلاب اسلامی در هجرت” که به مدیرمسئولی ابوالحسن بنی‌صدر در پاریس منتشر می‌شود در شماره ۲ اردیبهشت ۱۳۶۲ می‎نویسد که جسد ۶۰ زندانی سیاسی در قنات‌های جهرم کشف شده است. در این مطلب آمده که موسوی اردبیلی در خطبه‌های نماز جمعه اشاره‌ای به پرونده جهرم و تخلفاتی که در این شهر انجام شده کرده است.

یکی دیگر از شاهدان می‌گوید که غیر از این شیوه‌های ترور عریان، اشکال دیگر سرکوب هم بود؛ تصفیه‌ها و اخراج‌ها: «یک کمیته تشکیل شده بود در سال ١٣۵٩، از علی‌محمد بشارتی، ابراهیم جمالی، آتشی، نصرالله میمنه، حاج مهربان و رئیس وقت سپاه پاسدارن به نام «کمیته تصفیه شهر جهرم» که در اطلاعیه‌هاشان اسامی تصفیه‌شدگان را اعلام می‌کردند و آن را به در و دیوار شهر می‌زدند. بدون این‌که دلیل این اخراج‌ها را روشن کنند. اگر هم کسی مسئله را دنبال می‌کرد، پاسخ می‌شنید: “خودت بگو چه کار کرده‌ای که باعث اخراجت شده.” بیشترین تصفیه در آموزش و پرورش بود. در شغل‌های دیگر هم بود

عضویت در «هیئت بررسی شایعه شکنجه» مجلس شورای اسلامی

در ماه‌های آغازین سال ۱۳۶۰، به دلیل مراجعات و ارسال نامه‌های مکرر خانواده‌های زندانیان سیاسی زندان‌های جمهوری اسلامی به نمایندگان مجلس و طرح موضوع بدرفتاری و شکنجه زندانیان، هیئتی از سوی آیت‌الله خمینی برای بازدید و بررسی این موضوع به زندان‌های تهران ارسال شد. علی‌محمد بشارتی که در آن زمان نماینده جهرم در مجلس شورای اسلامی بود، به عنوان نماینده قوه مقننه در این هیئت انتخاب شد. در نتیجه بررسی این هیئت آمده بود:

«نظام حاکم بر بازجویی و بازپرسی دادگاه‌ها و زندان‌های ما به هیچ وجه مبتنی بر شکنجه نیست و اگر موارد معدودی نیز دیده شده به طور استثنایی و از سوی افراد غیر مسئول بوده است و اتهام وارده به روش بازجویی و بازپرسی از طرف یکی از مقامات کشور به هیچ وجه صحیح نمی‌باشد.»

حال آن‌ که شهادت شاهدان جان‌به‌دربرده از آن سال‌ها و خانواده آنها، خاطرات و روایت‌های منتشرشده کاملا مغایر ادعای این هیئت است.

سازمان عفو بین‌الملل در بخش ایران گزارشی با نام «شکنجه در دهه هشتاد» در باره شکنجه‌های رایج سال‌های اولیه پس از انقلاب می‌نویسد: «… شایع‌ترین شیوه‌های شکنجه که برای عفو بین‌الملل تشریح شده‌ است، شامل شلاق زدن با کابل بر تمام قسمت‌های بدن زندانی در حالی که او از ناحیه مچ دست آویزان است و یا کف پا در حالی که به تخت بسته شده است. شیوه‌های دیگر شامل سوزاندن با سیگار و اتو، شوک الکتریکی، باز کردن جریان آب با فشار به طرف زندانی و اعدام‌های ساختگی گزارش شده است….»

تصویب «آیین‌نامه تعیین مصادیق البسه و آرایش‌های غیر مجاز»

«آیین‌نامه تعیین مصادیق البسه و آرایش‌های غیر مجاز» در زمانی که علی‌محمد بشارتی وزیر کشور بود  به تصویب رسید. بسیاری از مواد این آیین‌نامه از مصادیق بارز تبعیض و تحدید آزادی‌های فردی و اجتماعی به شمار می‌آید و بشارتی باید در قبال تصویب آن به مجلس پاسخگو باشد. برای مثال در بخشی از این آیین‌نامه ذیل «مصادیق غیر مجاز در واردات، تولید، توزیع و فروش انواع البسه آمده است:«…  لباس‌هایی که آلات موسیقی مانند گیتار، ویولون، شیپور و چنگ و امثالهم روی آنها چاپ، گلدوزی، تکه‌دوزی، بافته، نصب و یا الصاق شده باشد. لباس‌هایی که روی آنها تصاویر فکاهی و پوچ و بی‌معنا مانند کفش سوراخ‌شده که انگشت شصت از آن بیرون آمده باشد، تصاویر آدم‌های معتاد چاپ، گلدوزی، تکه‌دوزی، نصب و یا الصاق شده باشد. لباس‌هایی که روی آنها عبارات عاشقانه و مبتذل مانند مرا ببوس، دوستت دارم و الفاظ و کلمات مشابه چاپ، گلدوزی، تکه‌دوزی، بافته، نصب و یا الصاق شده باشد….»

ـــــــــــ

منابع دیگر:

روزنامه کیهان، ۳۰ فروردین ۱۳۶۰ صفحه اول و دوم

روزنامه اطلاعات، ۳۰ فروردین ۱۳۶۰، شماره ۱۶۴۰۶، صفحه ۱۵

حسین آیت‌اللهی، امام جمعه شهر جهرم است. علاوه بر شهادت‌های ذکرشده در متن، عصمت وطن‌دوست نیز در شهادت خود در «ایران تریبونال» (دادگاه مردمی برگزارشده از سوی خانواده قربانیان دهه ۶۰ شمسی در ایران)، درژوئن ۲۰۱۲ لندن به نقش آیت‌اللهی در فجایع جهرم اشاره می‌کند. حسین آیت‌اللهی در سال ۱۳۷۹ در گذشته است. تصاویری از این شهادت را اینجا ببنید.

*آخرین به‌روزرسانی: ۲۹ بهمن ۱۳۹۷*