
نام و نامخانوادگی:
سیدعلی خامنهای
سیدعلی خامنهای متولد ۱۳۱۸ در مشهد، دارای تحصیلات حوزوی است.
مسئولیتها:
ـ عضو شورای انقلاب اسلامی از دی ۱۳۵۷ تا تیر ۱۳۵۹
ـ معاونت امور انقلاب وزارت دفاع
ـ سرپرستی سپاه پاسداران از ۳ آذر ۱۳۵۸تا ۵ اسفند ۱۳۵۸
ـ امام جمعه تهران
ـ نماینده مجلس شورای اسلامی از اسفند ۱۳۵۸ تا مهر ۱۳۶۰
ـ رئیس جمهور از مهر ۱۳۶۰ تا خرداد ۱۳۶۸
ـ رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام از بهمن ۱۳۶۶ تا خرداد ۱۳۶۸
ـ رهبر جمهوری اسلامی از خرداد ۱۳۶۸ تا کنون
موارد نقض حقوق بشر:
ـ تعطیلی دانشگاهها و حوادث خونبار پس از آن
سید علی خامنهای به عنوان عضو شورای انقلاب در تعطیلی دانشگاهها و حوادث خشونتبار در دانشگاهها و اخراج دانشجویان مخالف جمهوری اسلامی (موسوم به انقلاب فرهنگی) نقش مهمی ایفا کرده است.
خامنهای در خطبههای نماز جمعه ۲۹ فروردین ۱۳۵۹، دانشجویان مخالف را تهدید و زمینه سرکوب آنها را فراهم کرد:« این گروههایی که در دانشگاهها لانه کردهاند و علیه حکومت اسلامی در حال ضربه زدن هستند باید دانشگاهها را تخلیه بکنند. اگر این مراکز که مراکز فسادی شده است را به صاحبان اصلی آن یعنی ملت برنگردانند، این ملت خود خواهد رفت و این مراکز را پاسداری خواهد کرد.»
پس از نیمهتمامماندن و به خشونت کشیدهشدن سخنرانی هاشمی رفسنجانی در ۲۶ فروردین ۱۳۵۹ در دانشگاه تبریز، دانشجویان پیرو خط امام دانشگاه تبریز را به تصرف خود درآوردند و خواهان خروج دانشجویانی که «چپگرا» و «ضد انقلاب» نامیده میشدند از دانشگاه شدند. در ۲۹ فروردین ۱۳۵۹، اعضای شورای عالی انقلاب پس از برگزاری جلسهای با روحالله خمینی، برای تعطیلی دفاتر گروههای سیاسی در دانشگاه مهلت قانونی مقرر کرد و از ۱۵ خرداد ۱۳۵۹دانشگاهها تعطیل اعلام شدند. این تعطیلی دانشگاهها، سرآغاز «انقلاب فرهنگی» محسوب میشود که تعطیلی دانشگاهها به مدت بیشتر از دو سال و اخراج صدها تن از استادان و هزاران تن از دانشجویان دگراندیش و مخالف را در پی داشت.
به دنبال این اتفاق، در برخی از دانشگاهها از جمله دانشگاه جندی شاپور اهواز، سپاه پاسداران و مقامات منصوب از سوی خمینی دستور کشتار دانشجویان را دادند. منصور اصل شرحانی، فعال سیاسی سابق که شاهد وقایع دانشگاه جندی شاپور بوده در شهادتی نزد عدالت برای ایران آغاز آن وقایع را چنین به یاد میآورد:
دو روز قبل از جریانات دانشگاه،]احمد[ جنتی آمد نماز جماعتاش را جلوی دانشکده ی کشاورزی اجرا کرد. می خواستند دانشکده را ببندند قادر نبودند. بعد پشت تلویزیون و رادیو این اعلام را داد که آی ملت برسید که این کمونیست و بی دین ها دارند قرآن را می سوزانند. بیایید کمک کنید. بدترین صحنه هایی که من آنجا دیدم این بود که مردم بومی که اصلا از دانشگاه دور بودند، مردم که یک عمر سینه زده برای امام حسین و فکر میکنند کمونیست یعنی خدا نیست، خب این ها را سوار وانت هایشان میکردند میآوردند در دانشگاه. همهشان با چماق آماده بودن و میزدند. غلامرضا بقایی، دانشجوی اخراجی و شاهد وقایع خونبار دانشگاه جندی شاپور در نامهای به عبدالکریم سروش، از اعضای ستاد انقلاب فرهنگی شرح مفصلی از آن وقایع را داده است. وی از جمله درباره هجوم نیروهای “حزباللهی به رهبری احمد جنتی، در روز ۲ اردیبهشت به دانشگاه و اشغال دفاتر سازمان های دانشجویی و سیاسی مینویسد: ” تا بهخود بیاییم از میان نخل ها، از پشت دیواره های سبز و آشنای شمشادها، از پشت بام های کمین کرده، از حد فاصل ماشین های پارک شده، شلیک شقاوت آغاز شد به دانشجویانی که در خانه ی خویش و در اطراف دفتر دانشجویان پیشگام تجمع کرده بودند. بعد از یک واکنش غریزی در دفاع از خود و با دستان خالی، دانشجویان غافلگیر شده از هر طرف می دویدند و دنبال پناهی و جان پناهی میگشتند. عده ای از پشت نخلستان ها خود را به کناره های رود کارون که در انتهای شهر دانشگاهی واقع شده است، رساندند. اما گویی مهاجمان کمین کرده در میان نخل ها، قبلا محلهای فرار را پیش بینی کرده بودند. راه بر دانشجویان بستند. گروه بیشماری در این مسیر یا با گلوله یا با ساتور و دشنه از پای درآمدند. در انتهای این مسیر و در کناره ی رودخانه کارون، «قصابخانه» ی اهواز واقع ست و از قضا در روزهای بعد از فاجعه برخی از کارکنان همین قصابخانه اجساد گلوله خورده و دریده شده ی دانشجویان را از آب می گیرند. چند نفر؟ نه آن روز و نه اکنون و بعد از ۲۳ سال، کسی نمی داند… ولی تردیدی ندارم زنده هستند کسانی همانند من که آن روز با چشم خود دیدند که چگونه سینه «طاهره حیاتی» ی چهارده ساله، «دانش آموز پیشگام» یکی از دبیرستان های اهواز با قمه ی یکی از اوباشان دریده شد ..
بسیاری از فعالان سیاسی و دانشجویی در جریان این حمله و در روزهای پس از آن دستگیر، شکنجه و زندانی و کشته شدند.[۱] تعدادی از آنان را به تالار شهرداری اهواز بردند و در آنجا زندانی کردند. در روز ۴ اردیبشهت ۱۳۵۹، در مقابل خواسته دانشجویان برای آزاد شدن،آتش را به روی آنان گشودند و حداقل دو تن از آنان در اثر جراحت ناشی از تیراندازی جان باختند.
دادگاه انقلاب برای برخی از بازداشتشدگان حکم اعدام صادر و اجرا کرد.[۳] این دادگاه از جمله دکتر اسماعیل نریمیسا از فداییان سازمان چریکهای فدایی خلق را “به اتهام شرکت در درگیری دانشگاه جندی شاپور و طراحی و شرکت در توطئه و فرار زندانیان از سالن شهرداری که منجر به چند فقره قتل و ضرب و جرح گردیده”، “با توجه با آنچه “سوابق متهم و موضع گیری در مقابل جمهوری اسلامی و شهادت شهود و مطلعین قضیه و سایر قرائن موجود در پرونده” خوانده بود به عنوان “یکی از موثرترین عوامل حادثه دانشگاه جندی شاپور اهواز و توطیئه سالن شهرداری” در ۶ تیر ۱۳۵۹ اعدام کرد.
کانون دستیاران تهران در اطلاعیه ای به تلاشهای آن کانون برای بررسی مسئله و جمع آوری مدارک بی گناهی دکتر نریمیسا و نیز تماسهای آنها با تعدا زیادی از مقامات مسئول از جمله سیدعلی خامنه ای و تقاضای آنها برای بررسی مدارک در یک دادگاه علنی اشاره کرده است.
با اعدام دکتر نریمیسا اعتراض و اعتصاب گروههای مختلف پزشکان و دستیاران در شهرهای اهواز، تهران و شیراز را در پی داشت. امام جمعه اهواز، حجت الاسلام طاهری، در اجتماع نماز وحدت کارکنان صنعت نفت این شهر گفت: “در اسلام از لحاظ کیفری بین دکتر، کارگر و روحانی هیچ فرقی نیست ضمن آنکه در شرایط مساوی از لحاظ ارتکاب گناه کیفر جرم روحانی پزشک و یا مهندس بیشتر و سنگین تر است زیرا که دانسته و عالمانه به آن اقدام کرده است.”
ـ تصویب قانون مربوط به دادسراها و دادگاه های انقلاب
سیدعلی خامنهای عضو شورای انقلاب بود که آیین نامه دادسراها و دادگاههای انقلاب تصویب شد. این آییننامه که در قالب لایحه قانونی به تصویب رسید، سرکوب مخالفان و منتقدان جمهوری اسلامی را دردستگاه قضایی نهادینه کرد.
ـ کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷
سیدعلی خامنهای، به عنوان رئیس جمهور در کشتار هزاران زندانی سیاسی در سال ۶۷ مسئول است.
آذر ماه ۶۷، خامنهای در دفاع از کشتار زندانیان سیاسی گفت:« مگر ما مجازات اعدام را لغو کردیم؟ نه! ما در جمهوری اسلامی مجازات اعدام را داریم برای کسانی که مستحق اعدامند …. این آدمی که توی زندان، از داخل زندان با حرکات منافقین که حمله مسلحانه کردند به داخل مرزهای جمهوری اسلامی …. ارتباط دارد، او را به نظر شما باید برایش نقل و نبات ببرند؟ اگر ارتباطش با آن دستگاه مشخص شده، باید چه کارش کرد؟ او محکوم به اعدام است و اعدامش هم میکنیم. با این مسئله شوخی که نمیکنیم. »
کشتار زندانیان سیاسی ایران در سال ۶۷ توسط وکلای بینالمللیِ حقوق بشری چون جفری رابرتسون، همچنین دادگاه مردمی ایران تریبیونال وسازمان دیدهبان حقوق بشر بهعنوان جنایت علیه بشریت به رسمیت شناخته شدهاست.
در مرداد و شهریور سال ۱۳۶۷، چندین هزار زندانی سیاسی در ایران، با فتوای روحالله خمینی و تصمیم مقامات قضایی و اطلاعاتی اعدام شدند. تمامی آنها پیش از این به مجازات زندان محکوم شده و در حال گذراندن دوران محکومیت خود بودند و دوران محکومیت برخی از آنان نیز به پایان رسیده بود.
سازمان ملل قربانیان کشتار سال ۱۳۶۷ را بهعنوان «ناپدید شده قهری» به رسمیت شناختهاست. بهرسمیت شناختهشدن قربانیان کشتار ۶۷ بهعنوان ناپدیدشده قهری، دولت جمهوری اسلامی ایران را بر اساس قوانین بینالمللی موظف میکند که حق خانوادههای قربانیان برای دانستن حقیقت درباره سرنوشت و محل دفن عزیزانشان را ادا کند و مسئولان آن را تحت تعقیب قرار دهد. از نظر حقوق بینالملل، ناپدیدشدگی قهری نقض مداوم حقوق بشر و یک جرم بینالمللی است و تا زمانی که فرد ناپدیدشده پیدا، و یا سرنوشتاش بهطور کامل معلوم نشود، حتی با وجود گذشت چند دهه مشمول مرور زمان نمیشود.
نقض حقوق بشر در دوران رهبری
طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی، رهبر عالیترین مقام کشور است که اختیارات فراوانی دارد. او سیاستهای کلی نظام را تعیین و بسیاری از مسئولان ارشد را نیز منصوب میکند:
رئیس قوه قضائیه ، فقهای شورای نگهبان، رئیس صدا و سیما، اعضا و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، نهادهای مذهبی، ستاد کل نیروهای مسلح، فرماندهان ارشد سپاه پاسداران، ارتش و نیروی انتظامی و …
افزون بر این موارد، برخی از وزاری کابینه دولت مانند وزرای اطلاعات، علوم و کشور نیز با هماهنگی رهبر انتخاب میشوند.
بنابراین سیدعلی خامنهای در همه موارد نقض حقوق بشری توسط نهادهایی مانند قوه قضائیه، وزارت اطلاعات، سازمان اطلاعات سپاه و صدا و سیما انجام شده، همدستی و مشارکتی مستمر داشته است.
ـ نقض حقوق بشر در دستگاه قضائی
روسای قوه قضائیه که از ۱۳۶۸ تا کنون، از منصوبان سیدعلی خامنهای بودهاند، بهطور ویژه و مستقیم در اجرای همه احکام اعدام و قطع عضو نقش داشتهاند . از طرف دیگر طی سه دهه گذشته، دادگاههای انقلاب اسلامی بیوقفه در نقض حقوق اقلیتها، کنشگران مدنی و سیاسی، روزنامهنگاران، وکلا، فعالان حقوق بشر و مخالفان سیاسی نقش محوری داشتهاند.
ـ نقض حقوق بشر در نهادهای امنیتی
بازداشتهای خودسرانه، شکنجه، پروندهسازی و به طور کلی نقض حقوق و حذف مخالفان سیاسی، مدافعان حقوق بشر و کنشگران مدنی رویهای است که از ابتدای رهبری سید علی خامنهای بدون توقف توسط نهادهای امنیتی اجرا شده است.
از ماههای نخستی که علی خامنهای رهبری جمهوری اسلامی را بر عهده گرفت، نیروهای وزارت اطلاعات ترور تعدادی از سران گروههای مخالف جمهوری اسلامی را در اروپا اجرا کردند. عبدالرحمان قاسملو، شاپور بختیار، صادق شرفکندی (۱۳۷۱) و فریدون فرخزاد از جمله مخالفان سرشناس جمهوری اسلامی بودند که در اروپا توسط ماموران وزارت اطلاعات به قتل رسیدند.
از سالهای آغازین دهه ۱۳۷۰تا پائیز ۱۳۷۷ نیز دهها تن از نویسندگان، روشنفکران، دگراندیشان و مخالفان سیاسی توسط وزارت اطلاعات در داخل کشور به قتل رسیدند. در این میان، قتل سعیدی سیرجانی، احمد میرعلائی، داریوش فروهر،پروانه اسکندری ، مجید شریف، محمد مختاری و محمدجعفر پوینده توجهات بیشتری را به خود جلب کرد.
به دنبال افشای قتلهای سیاسی روشنفکران و دگراندیشان در پائیز ۱۳۷۷، و به دلیل فشار افکار عمومی و رسانهها، وزارت اطلاعات در ۱۵ دیماه ۱۳۷۷ با انتشار اطلاعیهای قبول کرد که ماموران این وزارتخانه در طراحی این قتلها دست داشتهاند اما آنها را به عنوان عوامل «کج اندیش و خودسر» معرفی کرد.
ـ نقض حقوق بشر در صدا و سیما
روسای سازمان صدا وسیما که توسط خامنهای انتخاب شدهاند، به دلیل همکاری تنگاتنگ این سازمان با دستگاههای امنیتی و پخش اعترافات اجباری در نقض جدی حقوق مشارکت نقش داشته اند. اگرچه ضبط و پخش اعترافات تلویزیونی مخالفان سیاسی یا عقیدتی با رویکارآمدن جمهوری اسلامی کلید خورد اما در زمان رهبری خامنهای و از اواسط دهه ۱۳۷۰خورشیدی، ساخت برنامههای تلویزیونی چون «هویت»، که حاصل همکاری وزارت اطلاعات، صدا و سیما و روزنامه کیهان بود، تهیه و پخش اعترافات اجباری منتقدان و دگراندیشان را به بخشی معمول در برنامههای صدا و سیما تبدیل کرد. طی سه دهه گذشته بسیاری از فعالان سیاسی، نویسندگان، روشنفکران، اقلیتها قومی، مذهبی، فعالان کارگری و … قربانی شکنجههای روحی و جسمی به منظور ضبط اعترافات در مقابل دوربین و پخش آن از صدا و سیما شدهاند.
ـ سرکوب اعتراضات پس از انتخابات ۸۸
سیدعلی خامنهای، پس از آغاز اعتراضات به نتایج انتخابات ۸۸، در خطبههای نمازجمعه ۲۹ خرداد ۱۳۸۸ با رد هرگونه تقلب در نتایج انتخابات، به صراحت معترضان را تهدید و فرمان سرکوب معترضان را صادر کرد.
پس از آن نیروهای امنیتی و اطلاعاتی، هزاران تن از معترضان را بازداشت کردند و دهها تن در خیابان و یا زیر شکنجه، در گمنامی، کشته شدند. در دادگاههای انقلاب نیز برای معترضان، احکام سنگین اعدام و حبسهای طولانیمدت صادر شد.
در ۱۸تیرماه ۱۳۸۸، نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ، تعداد زیادی از معترضان به نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ را که مقابل دانشگاه تهران تجمع کرده بودند دستگیر کردند و آنان را با دستور سعید مرتضوی، دادستان وقت تهران و معاونان او، حسن زارع دهنوی و علیاکبر حیدریفر به بازداشتگاه کهریزک منتقل کردند. محسن روحالامینی، امیر جوادی فر و محمد کامرانی، که هر سه در بازداشتگاه کهریزک زیر شکنجه کشته شدند، از جمله قربانیانی هستند که توجه رسانهها و سازمانهای حقوق بشری را جلب کردند.
ـ نقض حقوق شهروندان بهائی
خامنهای در مقام رهبر جمهوری اسلامی، با صدور فتوایی، بهائیان را «نجس» خوانده و خواستار مقابله با این آئین و پیروانش شده است.
در اسفند ۱۳۶۹، نیز سیدعلی خامنهای با تایید مصوبه شورایعالی انقلاب فرهنگی، محرومیت بهائیها از تحصیل و ممنوعیت استخدام آنان در ادارات دولتی را تضمین و تثبیت کرد.
ـ سرکوب اعتراضات دی ماه ۱۳۹۶
در دی ماه ۱۳۹۶، اعتراضات گسترده ای در قالب تجمعات خیابانی در بسیاری از شهرهای ایران شکل گرفت که در غالب موارد، خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی و کنار رفتن علی خامنهای از قدرت بود. در برخی از شهرها، معترضان پوسترها و تمثالهای خامنهای را آتش زدند.
این اعتراضات به سرعت و خشونت بسیار، از سوی نیروهای انتظامی و امنیتی سرکوب شد. هزاران نفر در سراسر ایران بازداشت شدند و گزارشهای متعدد از شکنجه بازداشتشدگان منتشر شد. تعدادی از معترضان در خیابان یا در بازداشتگاه کشته شدند.
پانوشتها:
[۱] در شماره ی ۲۹ اردیبهشت نشریه ی پیکار در مورد جان باختن مهناز معتمدی چنین آمده است: “شب هنگام در حالی که عده ای زنان و دختران اسیر را از محل بیدادگاه انقلاب اسلامی به کانون کارآموزی زرگان (واقع در جاده ی مسجد سلیمان) منتقل می کردند، در مسیر درب ورود کانون تا آسایشگاه، آن ها را وادار می کنند بدون آن که به عقب خود نگاه کنند، بدوند. در ضمن چراغ های طرفین مسیر را خاموش کرده و در میان درختان عده ای از پاسداران و اوباشان برای ترساندن آن ها در کمین نشسته بودند. در حین دویدن صدای تیراندازی به گوش می رسد و رفیق مهناز به زمین می افتد. پاسداران برای ایجاد وحشت بیشتر در میان زندانیان، فریاد می زدند: “به عقب برنگردید، اگر بایستید، شما را را هم می زنیم.
؛ برای اطلاعات بیشتر رک. نشریه پیکار، ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹، شماره ۵۵، صفحه ۲۰ و ۱۸، قابل دسترسی در نشانی اینترنتی: https://www.iran-archive.com/sites/default/files/sanad/sazmane_peykar_-peykar_055.pdf
[۲] روزهای خونین انقلاب فرهنگی در اهواز، اخبار روز، ۴ اردیبهشت ۱۳۹۳، قابل دسترسی در نشانی اینترنتی: http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=59505
[۳] اظهارات و واکنشها در قبال اعدام نریمیسا، روزنامه اطلاعات، ۱۱ تیر ۱۳۵۹، صفحه ۱۱